جدول جو
جدول جو

معنی تاوان کردن - جستجوی لغت در جدول جو

تاوان کردن(حَ بَ)
مصادره. (منتهی الارب). جریمه گرفتن. دریافت خسارت:
بگربه ده دل و عکه سپرز و خیم همه
وگر یتیم بدزدد بزنش و تاوان کن.
کسائی.
هلاهل است خلاف خدایگان عجم
بجز بجان نکند مر چشنده را تاوان.
عنصری.
رجوع به تاوان و سایر ترکیبات آن شود.
، مجازاً، عیب گرفتن:
تا ندانی کار کردن باطلست از بهر آنک
کار بر نادان و عاجز بخردان تاوان کنند.
ناصرخسرو.
و خورشید عارض نورگسترش روشنی بر ماه دوهفته تاوان میکرد. (تاج المآثر)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از داغان کردن
تصویر داغان کردن
پراکنده ساختن چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاراج کردن
تصویر تاراج کردن
غارت کردن
فرهنگ فارسی عمید
(بَ عَ)
جلا دادن. درخشان ساختن. نورانی ساختن. روشن کردن. تزلیخ. (منتهی الارب) :
گفت در گوش گل و خندانش کرد
گفت با لعل خوش و تابانش کرد.
مولوی
لغت نامه دهخدا
تصویری از تاوان دادن
تصویر تاوان دادن
جریمه دادن غرامت دادن، عوض دادن بدل دادن
فرهنگ لغت هوشیار
دوباره خواندن، مقابله مسوده با اصل (نوشته کتاب و غیره) مطابقه کردن، قپانی را با قپان دیگر درست و راست کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تامین کردن
تصویر تامین کردن
توقیف کردن مال بدهکار در مقابل طلب بستانکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاویل کردن
تصویر تاویل کردن
شرح و تفسیر نمودن، توجیه کردن، ترجمه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابان کردن
تصویر تابان کردن
درخشان ساختن نورانی کردن روشن کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاراج کردن
تصویر تاراج کردن
یغما کردن اپیدن چپاول کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاختن کردن
تصویر تاختن کردن
تازاندن بسرعت بردن (اسب و مانندآنرا)، هجوم بردن حمله بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باران کردن
تصویر باران کردن
باران باریدن، نزده رقصیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالان کردن
تصویر پالان کردن
پالان بر پشت ستور نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاوان دادن
تصویر تاوان دادن
جریمه دادن، عوض دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از داغان کردن
تصویر داغان کردن
((کَ دَ))
متفرق کردن، پریشان ساختن، خرد کردن، درب و، خرد و پریشان کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تامین کردن
تصویر تامین کردن
برآورده کردن، برآوردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از توانا کردن
تصویر توانا کردن
Empower
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تامین کردن
تصویر تامین کردن
Cater, Furnish
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تدوین کردن
تصویر تدوین کردن
Compile
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از توانا کردن
تصویر توانا کردن
наділяти владою
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از توانا کردن
تصویر توانا کردن
授权
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تامین کردن
تصویر تامین کردن
提供 , 装修
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تدوین کردن
تصویر تدوین کردن
编译
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از توانا کردن
تصویر توانا کردن
upoważniać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تامین کردن
تصویر تامین کردن
zaopatrywać, umeblować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تدوین کردن
تصویر تدوین کردن
kompilować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تدوین کردن
تصویر تدوین کردن
компілювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تامین کردن
تصویر تامین کردن
обеспечивать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تامین کردن
تصویر تامین کردن
забезпечувати , меблювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از توانا کردن
تصویر توانا کردن
befähigen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تدوین کردن
تصویر تدوین کردن
compilieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تامین کردن
تصویر تامین کردن
versorgen, möblieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از توانا کردن
تصویر توانا کردن
наделять властью
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تدوین کردن
تصویر تدوین کردن
компилировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تامین کردن
تصویر تامین کردن
fornecer, mobiliar
دیکشنری فارسی به پرتغالی